فلسفه مثلها
- ۰ نظر
- ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۰
مقدمه
قرآن کریم مانند دیگر کتابها دارای مخاطب می باشد که مخاطبش انسانها هستند. هیچ انسانی در زندگی روزمره اش کتابی و لفظ و قلم حرف نمی زند، پس قرآنی که برای انسانها نازل شده است باید به گونه ای باشد که انگار فرستنده اش حی و حاضر با مخاطبش حرف می زند، پس قرآن نیز مثل دیگر انسانها از انواع صنعتهای گفتاری و نوشتاری بی بهره نیست.همانگونه که مردم برای رساندن مطالبشان از مثلها استفاده می کند.از آنجایی که در مثل و ممثل وجه تشابهاتی وجود دارد، این بهترین روش برای رساندن مفاهیم است.
صدقه مانع فقر است
بقره / 261
آیه:
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (261)
ترجمه:
مَثَل آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق مىکنند، مانند دانهاى است که هفت خوشه برویاند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا براى هر که بخواهد چند برابر مىکند و خدا بسیار عطا کننده و داناست. (261)
توضیح:
خیلی از انسانها ناله میکنند که پول نداریم، بدبختیم، بی چاره ایم، پس چر به دیگران کمک کنیم. اگر کمک کنیم فقیرتر می شویم.اگر می دانستند که کمک مادی به دیگران مثل انتقال عمل است همیشه از مدد و یاری هم نوعانش هراسی نداشت.
پستی بنی اسرائیل
بقره/74
آیه:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74)
ترجمه:
سپس دلهاى شما بعد از آن سخت شد، مانند سنگ یا سختتر؛ زیرا پارهاى از سنگهاست که از آنها نهرها مىجوشد، و پارهاى از آنها مىشکافد و آب از آن بیرون مىآید، و پارهاى از آنها از ترس خدا سقوط مىکند؛ و خدا از آنچه انجام مىدهید بىخبر نیست. (74)
توضیح:
قوم بنی اسرائیل از بس قسیءالقلب بودند که امروزه خودشان ضرب المثل شدند و وقتی فردی حرفی را نخواهد قبول کند، دلائلش را بهانه بنی اسرائیلی می نامند. این جمله معروف است که حضرت موسی (ع) از پیامبرانی است که بیشترین معجزه را برای امتش آورد. از قبیل ید بیضا، شکافتن
منافقان و صاعقه الهی
بقره/19-20
آیه:
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ (19) یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20(
ترجمه:
یا مثل منافقان همانند حال جماعتى است که زیر ابر پر باران شدیدى که از آسمان نازل شود و در آن ظلمات و رعد و برق باشد گرفتار باشند و در آن حال انگشتانشان را در گوشهاى خود قرار داده باشند از جهت سختى صاعقه و خداوند به کفّار احاطه دارد.(19) نزدیک است برق، چشمان آنها را برباید، هر گاه آن برق براى آنان بدرخشد و راه روشن و نمایان شود، در پرتو آن نور راه مىروند و هنگامى که برق برود و راه تاریک گردد، بر جاى خود مىایستند و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین مىبرد، همانا خداوند بر هرچیزى قادر است.(20)
توضیح:
بار دیگر خداوند برای اینکه مسلمانان و مومنان، افراد منافق را خوب بشناسند برای این گروه خطرناک مثل آورده است. توضیح تشبیه و تمثیل فوق عبارت است ازاینکه اگر شخصی
منافقان و تاریکی
بقره/17-18
آبه:
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (17) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)
ترجمه:
سرگذشت آنان سرگذشت کسانى است که در شب بسیار تاریک بیابان آتشى افروختند تا در پرتو آن خود را از مهلکه نجات دهند، چون آتش پیرامونشان را روشن ساخت، خدا [به وسیله توفانى سهمگین نورشان را از میان برداشت و آنان را در تاریکىهایى که مطلقاً نمىدیدند واگذاشت. (17) کر و لال و کورند، به این سبب آنان از گمراهى و ضلالت به سوى هدایت و حقیقت بازنمىگردند. (18)
خداوند متعال در این آیه منافقان را به کسانی تشبیه می کند که در تاریکی گم شده و با طوفان چراغ و مشعل راهشان خاموش می شود و راه پیدا کرده را دوباره گم میکنند.